Scan barcode
A review by settare
So the Wind Won't Blow it All Away by Richard Brautigan
2.0
براتیگان آدم عجیبیه . وقتی داشتم این کتاب رو میخوندم به طور متمرکز به این فکر میکردم که نقد براش چی بنویسم . در طول کتاب یه چیزایی به نظرم اومد که بنویسم ، ولی ته کتاب به این نتیجه رسیدم که عملا هیچی نمیشه در باره این کتاب نوشت . داستان در مورد پسری / مردی / بچهای یه که داره یه تیکههای پراکنده از زندگیش ، پنج و شیش و دوازده و سیزده سالگیش میگه . از این که یه بچهی عجیبی بوده که دوست داشته با آدمهای پیر حرف بزنه و مراسم ترحیم رو تماشا کنه . البته آدمهای پیر هم نقش زیادی دارن تو کتاب . بعد این بچه ، یه جاهایی هم میپره به چهل و دو سالگیش و از زبون یه مرد چهل و دو ساله حرف میزنه ، ولی کم هستن اون تیکههاش . به نظر من صرفا جهت اینه که تاکید کنه اون سیو دو سال رو چجوری باد با خودش برده .
زبون کتاب (یه مقدارم به لطف ترجمهش) کاملا عامیانهس ولی یه مقدار با عامیانه از نوع لاتی تفاوت داره ، عامیانهی یه بچهی صاف و سادهست بیشتر . و کلا نثرش دوستداشتنیئه.
شخصیتهای کتاب کمن ، یکی دو تا پیرمرد و یکی دو تا بچه ، دو سه تا هم آدم بزرگ . هیچکدومشونم چنین نقش اساسی و کلیدیای در داستان ندارن ، صرفا شخصیتهایین که تو کتاب هستن و باد اونها رو با خودش میبره . خود راوی بچه/آدم ایه که شخصیت آرام و کنجکاوی داره ، ولی کنجکاو در مسائل ساده ، مثل تار عنکبوت . از اون بچههاییه که معمولا آزارش به کسی نمیرسه . یه جوری انگار یه شخصیت ِ روح مانند و آرام ئه ، که باد اونو همهجا با خودش میبره .
عنوان کتاب خیلی عالیه ، یا شاید هم خود کتاب خیلی به عنوانش میخوره ، چون در تمام طول کتاب انگار همهچیز رو باد داره با خودش میبره .
به نظر من (صرفا نظر شخصی و حسی که من داشتم) قالبش تقریبا شبیه در رویای بابل ئه ، همون جور پایان آرام و ساکن و همینطور روند داستان که خیلی آرام و ساکنه ولی در عین حال یه هیجان نهفتهای داره ، یه هیجانی که توی بطن داستانه و خواننده رو دنبال خودش میکشونه .
زمانش اصلا خطی نیست و هی از این سال به اون سال میپره ولی اصلا گیج کننده نیست ، اتفاقا خیلی جالب شده بعضی جاها ، که انگار از آینده داره گذشته رو تعریف میکنه یا برعکس . مثلا یه جا میگه که یه زن و شوهر شام پختن برا خودشون همبرگر و سس گوجه و نخود فرنگی و بعد میگه : " پس امشب شامشان این بود ، سی و دو سال پیش . "
دیگه این که کتاب اصلا فصلبندی نداره برعکس رویای بابل . فقط هر چند صفحه یه جا میگه " تا باد همه چیز رو با خودش نبره ، غبار ، غبار آمریکا " و انگار با این حرکت کتاب رو بخش بخش کرده .
زبون کتاب (یه مقدارم به لطف ترجمهش) کاملا عامیانهس ولی یه مقدار با عامیانه از نوع لاتی تفاوت داره ، عامیانهی یه بچهی صاف و سادهست بیشتر . و کلا نثرش دوستداشتنیئه.
شخصیتهای کتاب کمن ، یکی دو تا پیرمرد و یکی دو تا بچه ، دو سه تا هم آدم بزرگ . هیچکدومشونم چنین نقش اساسی و کلیدیای در داستان ندارن ، صرفا شخصیتهایین که تو کتاب هستن و باد اونها رو با خودش میبره . خود راوی بچه/آدم ایه که شخصیت آرام و کنجکاوی داره ، ولی کنجکاو در مسائل ساده ، مثل تار عنکبوت . از اون بچههاییه که معمولا آزارش به کسی نمیرسه . یه جوری انگار یه شخصیت ِ روح مانند و آرام ئه ، که باد اونو همهجا با خودش میبره .
عنوان کتاب خیلی عالیه ، یا شاید هم خود کتاب خیلی به عنوانش میخوره ، چون در تمام طول کتاب انگار همهچیز رو باد داره با خودش میبره .
به نظر من (صرفا نظر شخصی و حسی که من داشتم) قالبش تقریبا شبیه در رویای بابل ئه ، همون جور پایان آرام و ساکن و همینطور روند داستان که خیلی آرام و ساکنه ولی در عین حال یه هیجان نهفتهای داره ، یه هیجانی که توی بطن داستانه و خواننده رو دنبال خودش میکشونه .
زمانش اصلا خطی نیست و هی از این سال به اون سال میپره ولی اصلا گیج کننده نیست ، اتفاقا خیلی جالب شده بعضی جاها ، که انگار از آینده داره گذشته رو تعریف میکنه یا برعکس . مثلا یه جا میگه که یه زن و شوهر شام پختن برا خودشون همبرگر و سس گوجه و نخود فرنگی و بعد میگه : " پس امشب شامشان این بود ، سی و دو سال پیش . "
دیگه این که کتاب اصلا فصلبندی نداره برعکس رویای بابل . فقط هر چند صفحه یه جا میگه " تا باد همه چیز رو با خودش نبره ، غبار ، غبار آمریکا " و انگار با این حرکت کتاب رو بخش بخش کرده .