You need to sign in or sign up before continuing.
Take a photo of a barcode or cover
A review by parmyc
Lolita by Vladimir Nabokov
5.0
با توجه به شناختي که نسبت به سلیقهی خودم در ادبیات طي این چند سال اخیر کسب کردم، از همون ابتدای داستان میدونستم که این کتاب به احتمال خیلي زیاد قراره ازم ۵ بگیره.
با وجود اینکه یک سری جاها در حد تصورم نبود: من انتظار داستان منزجرکنندهتری داشتم. فکر میکردم اتمسفر کتاب قراره خیلي سنگینتر و زنندهتر از چیزی باشه که خوندم. اما این فاکتور احتمالاً بخاطر این برای من به اندازهی کافي پررنگ نبود چون طي سالها پدوفیلیا اینقدر از نزدیک و تو روایات دیده و شنیده شده که تاثیر سابق رو رو آدم نمیذاره.
شاید اگر مخاطب ۵۰-۶۰ سال پیش بودم این داستان برام خیلي شوکهکنندهتر ميبود. اما امان از کودکهمسری و سوشالمدیا.
نکتهی دوم گستردهنویسي شدیداً زیاد نوبوکوف بود.
جزئیات بسیار زیاد بودن و خیلي جاها اینقدر با کلمات بازی میشد که بخوام راستش رو بگم تمرکز ۱۰۰٪ای نذاشتم سر خوندنشون. نیمهی دوم کتاب با اینکه جریانات هیجانانگیز تری داشت اما اواخر سرعتش رو از دست داد و مقداری کش اومد. میتونست کوتاهتر باشه.
حالا جنبههای مثبت و جالبش.
من حس هامبورت به لولیتا رو «عشق» نمیدونم. با وجود اصرارهای زیاد هامبورت در اواخر کتاب که معتقد بود خالصانه لولیتا رو دوست داشته. برای من این رابطه بیشتر بر اساس «وسواس فکری» بود. مردی که به دختربچهها گرایش داره، بالاخره دختربچهای رو میبینه که به نظر میاد تحت شرایط خاصي آنچنان دور از دسترس نخواهد بود. و درنتیجه این حس درش زنده میشه که «من عاشق این آدمم!» و بعد از لولیتا، لولیتا به این علت هنوز در ذهنش پررنگه چون اولین کسي بود که تونست به دستش بیاره.
و از طرف دیگه، واکنش لولیتا، بگیم دلورس هیز، مثل اکثر قربانيهای تجاوز نبود اما این چیزی از «قرباني» بودنش کم نمیکنه.
دختربچهی ۱۱ ساله چه درکي از واکنشات جنسي داره؟ دوست داره طوری به نظر بیاد که میدونه و با انجامش اوکیه، اما واقعاً نمیدونه با چي سر و کار داره.
به طور کلي، این داستان به اندازهی کافي به من احساسات دوگانه نداد چون از ابتدا موضع مشخصي داشتم.
اما ۵ ستاره، چون قبل نوبوکوف چه نویسندهای جرئت داشت به چنین رابطهای عنوان عاشقانه ببخشه؟ چه نویسندهای قاطعانه گفت «حس بین این دو نفر تماماً جنسیه. تقدسي در کار نیست.»
کاری که داستایفسکي مشابهش رو در «بیچارگان» نوشت اما جرئت نکرد برای خواننده مشخص کنه یه پیرمرد از جون یه دختربچه چي ميخواد و تا جا داشت سعي کرد تبدیلش کنه به رابطهی پدر-دختری.
بین تمام کوتهای این کتاب، یکیش برام موندگارتره:
“He broke my heart, you merely broke my life.”
با وجود اینکه یک سری جاها در حد تصورم نبود: من انتظار داستان منزجرکنندهتری داشتم. فکر میکردم اتمسفر کتاب قراره خیلي سنگینتر و زنندهتر از چیزی باشه که خوندم. اما این فاکتور احتمالاً بخاطر این برای من به اندازهی کافي پررنگ نبود چون طي سالها پدوفیلیا اینقدر از نزدیک و تو روایات دیده و شنیده شده که تاثیر سابق رو رو آدم نمیذاره.
شاید اگر مخاطب ۵۰-۶۰ سال پیش بودم این داستان برام خیلي شوکهکنندهتر ميبود. اما امان از کودکهمسری و سوشالمدیا.
نکتهی دوم گستردهنویسي شدیداً زیاد نوبوکوف بود.
جزئیات بسیار زیاد بودن و خیلي جاها اینقدر با کلمات بازی میشد که بخوام راستش رو بگم تمرکز ۱۰۰٪ای نذاشتم سر خوندنشون. نیمهی دوم کتاب با اینکه جریانات هیجانانگیز تری داشت اما اواخر سرعتش رو از دست داد و مقداری کش اومد. میتونست کوتاهتر باشه.
حالا جنبههای مثبت و جالبش.
من حس هامبورت به لولیتا رو «عشق» نمیدونم. با وجود اصرارهای زیاد هامبورت در اواخر کتاب که معتقد بود خالصانه لولیتا رو دوست داشته. برای من این رابطه بیشتر بر اساس «وسواس فکری» بود. مردی که به دختربچهها گرایش داره، بالاخره دختربچهای رو میبینه که به نظر میاد تحت شرایط خاصي آنچنان دور از دسترس نخواهد بود. و درنتیجه این حس درش زنده میشه که «من عاشق این آدمم!» و بعد از لولیتا، لولیتا به این علت هنوز در ذهنش پررنگه چون اولین کسي بود که تونست به دستش بیاره.
و از طرف دیگه، واکنش لولیتا، بگیم دلورس هیز، مثل اکثر قربانيهای تجاوز نبود اما این چیزی از «قرباني» بودنش کم نمیکنه.
دختربچهی ۱۱ ساله چه درکي از واکنشات جنسي داره؟ دوست داره طوری به نظر بیاد که میدونه و با انجامش اوکیه، اما واقعاً نمیدونه با چي سر و کار داره.
به طور کلي، این داستان به اندازهی کافي به من احساسات دوگانه نداد چون از ابتدا موضع مشخصي داشتم.
اما ۵ ستاره، چون قبل نوبوکوف چه نویسندهای جرئت داشت به چنین رابطهای عنوان عاشقانه ببخشه؟ چه نویسندهای قاطعانه گفت «حس بین این دو نفر تماماً جنسیه. تقدسي در کار نیست.»
کاری که داستایفسکي مشابهش رو در «بیچارگان» نوشت اما جرئت نکرد برای خواننده مشخص کنه یه پیرمرد از جون یه دختربچه چي ميخواد و تا جا داشت سعي کرد تبدیلش کنه به رابطهی پدر-دختری.
بین تمام کوتهای این کتاب، یکیش برام موندگارتره:
“He broke my heart, you merely broke my life.”